زندگی مشترک منزندگی مشترک من، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

گل شمعدونی

فرشته

1392/11/15 11:33
نویسنده : بهار
547 بازدید
اشتراک گذاری

 

در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد .

دکتر گفت!در را شکستی بیا تو در باز شد ودختر کوچولویه 9ساله ای که خیلی پریشان بود به 

 طرف دکتر دوید : آقای دکتر مادرم ، و در حالی که نفس نفس میزد !

ادامه داد: التماس میکنم با من بیایید مادرم خیلی مریض است 

دکتر گفت:باید مادرت را اینجا بیاوری ، من برای ویزیت خانه کسی نمیروم 

دخترک گفت: ولی دکتر ،من نمیتوانم 

اگر شما نیایید مادرم میمیرد و اشک از چشمانش سرازیر شد 

دل دکتر به رحم امد و تصمیم گرفت همراه او برود 

دختر دکتر را به طرف خانه راهنمای کرد ،جای که مادرش در رختخواب بود دکتر شروع کرد به 

مایعنه و توانست با امپول وقرص تب اورا پایین بیاورد و نجاتش دهد 

او تمام شب را بر بالین زن ماند ،تا صبح که علائم بهبودی در آن دیده شد 

زن به سختی چششمانش را باز کرد و از دکتر بخاطر کاری که کرده بود تشکر کرد 

دکتر به او گفت:باید از دخترت تشکر کنی اگر او نبود حتما میموردی مادر با بقض گفت ! ولی دکتر 

دختر من 3سال است که از دنیا رفته و به عکس بالای تختش اشاره کرد پاهای دکتر 

سست شد این همان دختر بود 

یک فرشته کوچک و زیبا .......................!


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

غزل
15 بهمن 92 10:19
فدای تو مهربون خانوم ایم متنای قشنگو از کجا میاری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بهت نمیاد این کاره باشی ؟؟؟؟؟؟؟ چه فامیلایی دارم ، نمیدونستم ....
بهار
پاسخ
عزیزم هنوز کجاشو دیدی من از هر انگشتم هزاران هزار هنر میرییییییییییییزه
فریبا
17 بهمن 92 20:23
خیلییییییی قشنگ بود بهار جون
بهار
پاسخ
مرسی فریبای گل
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل شمعدونی می باشد